صداقت با مشتری یکی از مسائل مهم است زیرا مصرفکنندگان اکنون نسبت به راههای بازاریابی و تبلیغات بسیار آگاه هستند.
مشتریها تبلیغات تلویزیونی را مشاهده میکنند که فردی در آن تبلیغات سیگارهای وینستون را توصیه میکند و تا زمانی که پزشک سرطان ریه را تشخیص دهد، به سیگار کشیدن ادامه میدهد.
حتی در دهههای ۸۰ و ۹۰، اغراق، دستکاری و دروغ گفتن، تنها بخشی از نظام سرمایهداری قدیمی به سبک غربی بود.
فروشندگان خود را متقاعد کردند که تمام این موارد ترس از عشق، جنگ و کسب و کار عادلانه است و خریداران فهمیدند که باید تمام چیزهایی را که یک
اگر شور و اشتیاق مشتری کاهش یافته است، عیبی ندارد، تنها یک کمپین تبلیغاتی دیگر ایجاد کنید و مشتریان جدید را ملاقات کنید.
صداقت با مشتری و مصرفکننده باهوش
دو تغییر عمده در جامعه بهجود آمد که پیماننامه کسبوکار را به یک عمل بسیار خطرناک در سال ۲۰۱۸ تبدیل کرد.
مورد اول، مصرفکنندگان اکنون نسبت به راههای
اقتصادهای بالغ و بازار آزاد مانند ایالات متحده، اروپا و استرالیا اکنون با گستردگی تبلیغات زندگی میکنند که از مادران مضطرب که فرزندانشان را از پوشیدن پیراهنهای لکهدار ممانعت کرده، تا صدای جیرینگ جیرینگ جذاب، کمدی حواس پرت، آیهای متحرک برنده و… .
امروزه هر یک از
این مورد بچگانه و تا کمی توهینآمیز است.
حتی اقتصادهای سرمایهداری نوظهور نیز به سرعت در حال طی کردن این مراحل هستند.
هند، تایلند، اندونزی و فیلیپین تنها یک یا دو دهه بعد از گرفتن تلویزیون تجاری اصلی، استراتژیهای بازاریابی دوران بلوغ را نشان میدهند.
امروزه، شما میتوانید تجربه دنیای واقعی خود را از یک برند به صورت سریع و در سطح جهان به اشتراک بگذارید.
نه تنها در اختیار خریداران دیگری مانند شما، بلکه به رسانههایی که میتوانند حضور دیجیتالی شما را به یک میلیون برابر افزایش دهند و همه ما از انجام این کار لذت میبریم. شرکتهای خارجی که در ادعاها اغراق میکنند، عواطف را دستکاری میکنند یا تنها با دروغ گفتن به ما به یک بازی تبدیل شدهاند که میلیونها مصرفکننده دوست دارند بازی کنند.
بدترین و بهترین
سال گذشته یک نمونه کلاسیک از این تغییر قدرت را به ما نشان داد.
شرکت هواپیمایی یونایتد سالانه دهها میلیون دلار صرف تبلیغات کمپینهای تبلیغاتی میکند که مهمانداران پرواز، خلبانان خونسرد و مسافران دارای لبخند را نشان میدهند.
آنها به ما میگویند که رضایت ما هدف اصلی آنها است. سپس، آنها تمام این موارد بیهوده در دهه ۱۹۶۰ با بیرون کشیدن یک پزشک خونین از یک پرواز ثابت کردند.
فیلم آن واقعه شرمآور بود و بیش از تمام تبلیغات تلویزیونی یونایتد در آن سال توسط مردم مشاهده شد.
از آنجا که یونایتد سالها آشکارا به آمریکاییها قول یک چیز را داده و چیز دیگری تحویل داده بود، عصبانیت از آن بیشتر شد.
آنچه که میگفتند انگیزه آنها برای به دست آوردن دل ما بود، در واقع انگیزه آنها نبود.
نکتهای که این موضوع را واضحتر میکند زمانی است که مدیر ارشد اجرایی آنها (مدیرعامل) در ابتدا سعی داشت توضیح دهد که چرا چنین حوادثی با توجه به وضعیت صنعت هواپیمایی ایالات متحده ضروری است و سود آوری در این روزها چقدر دشوار است.
هیچکس به توضیحات او علاقهای نداشت و او چند روز بعد به شکل شایستهای به رسانهها بازگشت تا بدون قید و شرط عذرخواهی کند.
برعکس، شرکت هواپیمایی Southwest (جنوب غربی) نمونهای شگفتانگیز از یک شرکت است که با خوشحالی با مشتریان خود در کمال صداقت با مشتری راجع به آنچه میتوانند ارائه دهند و آنچه نمیتوانند ارائه دهند، صحبت میکند.
مدل کسب و کار آنها مبتنی بر کارایی هزینه شدید است. اما آنها این را از مشتری خود پنهان نمیکنند. آنها آن را قبول دارند.
آنها میگویند: شما تنها در پروازهای ما بادام زمینی میگیرید، نه وعدههای غذایی.” و ما کیفهای شما را از یک پرواز به پرواز دیگر انتقال نمیدهیم. شما باید دوباره آنها را بررسی کنید”.